تا خرخره ظرف نشسته تو آشپزخونه بالا اومده.
گوشتی بار گذاشتم که آتیش اجاق جوابگوش نیست.فک کنم واسه طبغش به نژادی خاصی از آژدهاهای آتش پرون منقرض شده نیاز دارم.
مدتیه جنگی بی پایان رو با سوسکهای مشکوک و کوچیکی که مشخصم نمی کنن که از چه طایفه و نژادین شروع کردم.از قرار معلوم مجتمعی که من توش زندگی می کنم به پایگاه فعالیتای سیاسیشون بدل شده.تا آخرین اطلاعاتم همسایه ها هم بشدت درگیرن.گاه و بیگاه صدای شلاپ دمپایی که از سوی همسایه ها به ملاج سوسکی از فعالین سیاسی کوفته میشه به گوش میرسه که این خود بیانگر مبارزه جانانه و بی وقفه همسایه هاست.
البته من زرنگی کردم و رفتم از بقالی یه پودر سوسک کش خریدم و دور تا دور حواشی دیوارا ریختم.مدتی نگذشته که دیدم سوسکا سفید پوش از سم من و سرحال تر از گذشته به رفت و آمد مرموزشون تو خونه ادامه میدن.هر چی به جلد سمه نگا کردم نوشته ای با عنوان خوراک و تقویت کننده سوسک پیدا نکردم.
دورتادورم پوشیده از کتابای پخش و پلاست،از مارکز بگیر تاچخوف و براتیگان و لاهیری و اگزو په ری و کاکاباتاوهاینریش بل و ونه گوت وکارو و فاکنر و موراکامی و شرمن الکسی و الکساندر همن و آلیس مونرو و...
همین الان یک تکپوش پلاکی رو میبینم که کنار کتاب مارکز ولو شده.تاریخ دقیق پرتابش یادم نیست.شلواری مشکی،زیرشلواری مخملی،نیز به چشم میخوره.
فیش برق،سشوار،از این جارو قرقره ای یای دستی،فلاسک،یه فنجون شکسته،سرم کریستال مو،دفترچه یاداشت،چاقو،کارد،خودکار،دفتر،بالش،آینه،کتری،پلاستیک فریزر،یه شیشه ترشی،شارژ و وجود منحوس خودم؛ نمونه ای از لوازم پخش و پلا شده در اطرافمن.
و صداهای مرموز،دقت کن؟
نظرات شما عزیزان:
.gif)
ادامه بدی دیگه خودت توو خونه جا نمیشی...
:دی
ارسال شده توسط آ.آ در ساعت 20:52